مانلي مانلي ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

مادرانه

زاده شدن تا چه حد ميتواند زيبا باشد !

هنگامي كه شاگرد مدرسه طب در فرانسه بودم همه كارهاي تولد نوزاد با عجله انجام ميشد بند ناف هر چه سريعتر بريده ميشد مچ پاهاي كودك را ميگرفتيم و او را وارونه در هوا نگه ميداشتيم چند ضربه محكم به پشت او ميزديم تا جيغ بكشد و تازه نفس راحتي ميكشيديم و سپس يك لوله در دهان او ميگذاشتيم كه مايعات حلق و ناي را بيرون بكشيم تمام اين كارها زير نور شديد و خيره كننده نورافكنهاي اتاق عمل و در فضايي پر از سر و صدا هاي آزار دهنده و سرد انجام ميشد. ليكن بعدها نظرم به گفته هاي پزشك مامايي به نام لوبوايه جلب شد او به هند رفته بود و طي حالات خاصي به خاطرات تولدش دست يافته بود چه تجربه تلخ و ترسناكي!!!!! او تعريف ميكرد كه در داخل رحم همه چيز گرم و نرم و آرام...
31 خرداد 1391

مرخصي

دوستان سلام امروز اخرين روزيه كه من و مانلي قراره بيايم سركار بعداز كلي سختي و كار زياد حالا موقع اين رسيده كه بريم خونه و كلي باهم خوش بگذرونيم  بيچاره مانلي مجبور بوده تا الان پا به پاي من بياد سركار وميدونم كه كلي از اين بابت شاكي بوده  دخترم اين روزا خيلي شيطوني ميكنه يك دفعه نشستم خودشو كج ميكنه ميره يك گوشه قلمبه ميشه  احساس ميكنم كلشو ميكوبه هاهاهاها گاهي هم از فرط پرخوري بنده سكسكه ميكنه  به باباشم ميگم ميگه واي مانلي خفه نشه ؟؟؟؟؟؟؟؟ پاشو آب بخور  ولي نميدونه اخه اين دخمل من چقدر بازيگوش  هرچي بيشتر به تاريخ زايمان نزديك ميشيم بيشتر مشتاقم ببينم پرنسسم شبيه كيه واي خدايا  اخه دوست...
30 خرداد 1391

قصر پرنسس مانلی

تشک بازی موزیکال وچراغ دار ساک وتشک تعویض کهنه + چمدون وسیله ها وان حمام / لیف/ عروسکای آب بازی مینی واش نمای داخلی تخت +کوسن ها وآویز موزیکال ...
22 خرداد 1391

قصر پرنسس مانلی

لباسهای خونگی کفش وکتونی جوراب/ کلاه وشال گردن/ پیش بند/جوراب شلواری وسیله های حمام و بهداشتی کوله پشتی پتوها و دورپیچ ها   ...
22 خرداد 1391

خانوم خانوماااااااااااا

خانوم خانوماااااااااااااا سلام امیدوارم حالت عالی باشه دخترکم وای مانلی باورت میشه فقط فقط ٢ماه مونده عزیزم به دیدار مااااا خدای بزرگم ازت ممنونم که تا الان مواظب من و مانلی بودی مانلی جونم امروز رفتم دکتر خیلی نگران بودم چون خانوم دکترمیخاست دوباره وزنم کنه وقرار بود اگر بیش از حد چاق شده باشم دعوام کنه ولی خداروشکررررررر بخت باهامون یار بود وقتی من رفتم رو وزنه خیلی هم  تشکر کرد وگفت خیلی خوب رعایت کردی البته اینم بگم هاااااااا من به خوردنم ادامه میدم چون اصلا دلم نمیخاد شما گرسنه بمونی ودل کوشولوت ضعف بره مامانی مانلی میدونی چیه دخترم مدتیه وقتی نی نی میبینم همش چهره شما میاد تو ذهنم همش میگم خدای بزرگ دخترمن ...
20 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد